|
محققین ما باید راهی را بروند که ابن سینا، خوارزمی و زکریای رازی پیموده اند |
1- تعیین مسئله: مسئله ای که قراراست فعالیت گروه درس پژوهی رابرانگیزدوآن راهدایت کند. |
دکتر ابوالفضل بختیاری
نویسنده:دکتر ابوالفضل بختیاری؛ پژوهشگاه آموزش و پرورش؛ پژوهشکده خانواده
اشاره
در دهه های اخیر دستاوردها و پیشرفت های شگرف ژاپن موجب حیرت و حسرت جهانیان شده است. بطوریکه بسیاری از پژوهشگران راز موفقیت و توفیق ژاپنی ها را در فرهنگ آموزش و پرورش آن جستجو می کنند. در این نوشتار که نویسنده (از کارشناسان پژوهشگاه آموزش و پرورش است) طی چندین سال به مطالعه و مشاهده سرزمین آفتاب تابان (ژاپن) پرداخته، درسهائی از فرهنگ آموزش و مدارس ژاپنی ها را به صورت خلاصه ارائه کرده، که تقدیم می شود:
مدیریت بدون توسل به زور و اجبار
(مدرسه کیفی)از ویلیام گلسر
دکتر ویلیام گلاسر از سال ۱۹۶۵تاکنون در مدارس مختلف ایالات متحده آمریکا به عنوان سرپرست
، مدیر و مشاور مشغول به کار بوده است. اولین کتاب او برای معلمان با عنوان ـ مدارس بدونشکست ـ با استقبال میلیونها معلم و مدیر مدرسه در سراسر جهان روبهرو شد.
اما هنوز تا تحقق مدارسی که در آن دانشآموزان با تجربه تلخ شکست تحصیلی روبهرو نشوند راهزیادی باقی مانده بود. به همین دلیل دکتر گلاسر در سال ۱۹۹۰مفهوم ـ مدرسه کٍیفی ـ را مطرحساخت ، مدارسی که در آن شکست تحصیلی وجود ندارد و همه دانشآموزان میتوانند به کیفیتبالای تحصیلی دست یابند
. آموزش دادن در بهترین شرایط نیز کار دشواری است ولی نادیده گرفتن نیازهای دانشآموزان یامعلمان، این شغلِ ذاتاً دشوار را به شغلی غیرممکن تبدیل میکند. هر روش آموزشدهی که نیازهایدانشآموزان و معلمان را نادیده بگیرد، به شکست خواهد انجامید.
ارائه داده است. وی در این کتاب «سیستم» آموزش و مدرسه را مسئول ایجاد شرایط یادگیری دانشآموزان میداند و از این روی در نیم قرنتلاش اخیر سعی داشته است چارچوب نظری وراهکارهای عملی مؤثر و مبتنی بر یک تئوری منسجم به دست دهد.
در سال های اولیه ی خدمتم ، دغدغه ام این بود که بهترین و ساده ترین روش های محاسباتی یا حل مسئله راپیدا کنم و در اختیار دانش آموزانم قرار دهم !
اما تجربه به من آموخت که نقش من به عنوان یک معلم ، اصلاُ این نیست . بلکه به مراتب : مهم تر ، ظریف تر ،جذاب تر و البته مشکل تره و همه ی اهتمامم این شد که دانش آموزانم را به تفکر و حل مسئله تشویق کنم .
۱- به موضوع درس خود علاقه مند باشید .
2- بر ماده درسی خود مسلط باشید .
۳- بدانید از چه راهی می توانید آنچه را در نظر دارید یاد بدهید؟ بهترین روش یاد دادن را خودتان پیدا کنید .
۴- به چهره شاگردان خود نگاه کنید ، تا متوجه انتظارهای آنها بشوید و دشواریهای آنها را کشف کنید ،
توانایی این را داشته باشید که بتوانید خودتان را به جای آنان بگذارید .
۵- به آگاهی های خشک و عریان قناعت نکنید . بکوشید مهارت را که لازمه ی عقل و اندیشه است و عادت
به کار منظم را ، در دانش آموزان تقویت کنید و تکامل بخشید .
۶- بکوشید تا حدس زدن و یش بینی کردن را به دانش آموزان یاد بدهید .
۷- سعی کنید اثبات کردن را به دانش آموزان یاد بدهید .
۸- در مساله ای که طرح شده است ، چیزی را جستجو کنید که ، برای حل مساله های دیگر مفید است .
از موقعیتی که مساله مشخص مفروض دارد ، روش کلی را کشف کنید .
۹- راز خود را بلافاصله فاش نکنید .
اجازه بدهید دانش آموزان تا آنجا که می توانند تلاش خود را برای حل یا حدس راه حل ، به کار برند .
به دانش آموزان امکان بدهید ، هرچه بیشتر خودشان کشف کنند .
۱۰- با اشاره های خود ، دانش آموزان را راهنمایی کنید ،
ولی عقیده خود را به زور به آنها تحمیل نکنید.
ارزیابی پیشرفت تحصیلی دانش آموزان از طریق مقایسه هر فرد با خودش!!!
مقایسه ی دانش آموزان با خودشان ، و ارزیابی میزان پیشرفت یا افت تحصیلی هر فرد نسبت به پیشینه ی تحصیلی خودش ، یکی از روش های پذیرفته شده نزد صاحب نظران تعلیم و تربیت است و توصیه می کنند حتی المقدور از مقایسه ی دانش آموزان نسبت به یکدیگر اجتناب شود.
چند روز قبل شاهد تشویق دانش آموزان و ارائه ی کارت امتیاز های متفاوت ، بر اساس همین رویکرد در مدرسه بودم. وقتی از نحوه ی شناسایی دانش آموزان پرسیدم ، گفتند:
مقایسه ی دانش آموزان با خودشان ، و ارزیابی میزان پیشرفت یا افت تحصیلی هر فرد نسبت به پیشینه ی تحصیلی خودش ، یکی از روش های پذیرفته شده نزد صاحب نظران تعلیم و تربیت است و توصیه می کنند حتی المقدور از مقایسه ی دانش آموزان نسبت به یکدیگر اجتناب شود.
چند روز قبل شاهد تشویق دانش آموزان و ارائه ی کارت امتیاز های متفاوت ، بر اساس همین رویکرد در مدرسه بودم. وقتی از نحوه ی شناسایی دانش آموزان پرسیدم ، گفتند به افرادی که میانگین نمرات آن ها ارتقاء یافته "به همان نسبت کارت امتیاز" ۵ ،۱۰ ، ۱۵ و ۲۰ " امتیازی داده می شود. کاری که ما هم در درس های خودمان لحاظ می کنیم و از همین روش پیشرفت تحصیلی دانش آموزان مان را ارزیابی می کنیم. به نظر من روش جالب و مفیدی است امتحان کنید
اینجانب طاهره باقری از استان مرکزی (شهر اراک) باحدود 19 سال سابقه کار)(نه)9سال دبیر ریاضی مقطع راهنمایی وحدود10 سال در سایر دروس راحت تر (به دلیل بیماری تومور مغزی وجراحی وتبعات بعد از آن) .
خاطره ام مربوط به قبل از بیماریم که به تدریس ریاضی مشغول بودم مربوط میشود.
درسال 1379ابلاغم برای تدریس ریاضی راهنمایی در روستای ضیا ء آباد شازند( استان مرکزی)بوددر آن سال که به علت تغییرشغل همسرم مجبور به اقامت در شهر شازند شده بودیم ازاراک به شازند نقل مکان کردیم آن زمان فرزند اولم حدود 16-15 ماه داشت ومهد کودکها نیزاز نگه داری کودکان زیر 2 سال اجتناب می کردند.بنابر این تصمیم گرفتم فرزندم را با خودم به روستا ببرم در آنجا یکی از شاگردانم با خانواده اش صحبت کرد وقرار شد در برابر گرفتن مبلغی از فرزندم نگهداری کنند من هم خیلی خوشحال شدم فقط مانده بود سرویس برای رفت وبرگشت آنرا نیزپدر مدیرمان با تعیین کردن مبلغی به صورت ماهانه مسئول سرویس ماشد .خیلی خوشحال بودم که در آن شهر غریب مشکلاتم تقریبا حل شده بود. اول صبح که میشد فرزندم رابا ساک به دست همراه خودم به روستا می بردم .البته آن روستا مردمان مهربانی داشت به محض رسیدنم به روستا سریع دانش اموزم که خانواده اش مسئولیت نگه داریش راقبول کرده بود بچه را ازم می گرفت وتا مسیر خانه شان کمکم میکرد(چون خانه شان چندصد قدمی فاصله داشت وپدر مدیرمان ما را جلوی درب مدرسه پیاده میکردمنم که ساک به دست وبچه بغل خسته میشدم این کار شاگردم را خیلی دوست داشتم).
آن سال تعداد دانش آموزانم 19نفر بود با توجه به سالهای دیگر که حدود 35 نفر بودند ایده ال بود من تک تک انها را دوست داشتم(به خاطر محبتهایشان).کلاسم را طبق روش همیشگیم به چند گروه تقسیم کردم( سرگروه ها وزیر گروهها ورقابت گروهی وکار گروهی وحتی بعضی از قواعد سخت ریاضی رادر صورت امکان به صورت شعر درمی اوردم )تکالیفهای مربوطه راپیگیری میکردم و....آن زمان هنوز نظام 6-3-3 وسال تحصیلی به صورت 2 ترم نبود یعنی همان ثلثی بودن امتحانات ونمرهدهی امتحانات به صورت ثلثی برگزار میشد.ثلث اول ودوم با وجود تلاشهایم چند نفری تجدید شدن که با توجه به سالهای قبلم امار تجدیدی خیلی کمتر بود ولی از انجایی که من تصمیم گرفته بودم که به پاس محبتهای خانواده شاگردم که از فرزندم نگه داری میکردند 100 در صد قبولی بدهم کلاسهای جبرانی به صورت رایگان وخارج از برنامه برای کل شاگردانم گذاشتم که خوشبختانه با استقبال روبرو شد با تلاشها وکوششهای فراوان در ثلث سوم به لطف خداوند به خواسته ام رسیدم و کل دانش آموزانم 100درصد قبول شدند وخستگی از تنم بیرون امد.در ان زمان ارزشیابی فرهنگیان از30 نمره بود ولی با وجود 100درصد قبولی وروابط دوستانه با مدیر وهمکارانم مدیر ارزشیابی مرا29.75 داد و وقتی علت را جویا شدم متوجه شدم در یکی از روزهای سرد وبرفی زمستان که پدرش ما را تا درب مدرسه میرساند من از پدرش خواستم مرا تا جلوی در خانواده ای که فرزندم را نگه می داشتند برساند که او در جواب گفت دربست حساب می کندچون پولم برای دربست کم بود خواستار مبلغ کمتر شدم که گویا از این حرفم ناراحت شده بوده وحالا با کم کردن 25 .از ارزشیابیم خواسته بوده جبران کند.آن سال از دست مدیرمان که حتی ادعای دوستی با من را داشت خیلی ناراحت شدم چون شاهد زحماتم بود وخودش هم دبیر علوم بود ولی با بند پ مدیر شده بود (در صورتی که در ژاپن شرایط احراز مدیریت زمین تاآسمان فرق میکند). آری این گونه ما را دلسرد میکردند تا جایی که با وجود علاقه شدیدم به تدریس ریاضی کم کم ازش متنفر شده بودم .از این ماجرا چندین سال گذشت ودر یکی از مدارس که کار میکردم اول سال مدیر ان زمانمان را دیدم که ابلاغ دبیری علوم داشت واز مدیریت افتاده بود و...
از این ماجرا زمان زیادی گذشت تا همین اواخر یعنی حدود5 سال قبل که در یکی از اموزشگاهها تعلیم رانندگی شرکت کرده بودم انجا بایکی از شاگردان آن زمانم برخورد کردم که در همان اموزشگاه کار میکرد از دیدنم خیلی خوشحال شد وبغلم کرد وخیلی تشکر کرد وگفت تدریس شما در درس ریاضی باعث شد به این درس علاقه مند شوم ودر دبیرستان نیز به رشته ریاضی بروم و در دانشگاه هم رشته حسابداری بخوانم وقتی جویای حال بقیه دانش اموزانم شدم اکثرا تحصیلات خوبی کسب کرده بودند . از ان به بعدتصمیم گرفتم ماجرای تلخ ارزشیابی را فراموش کنم وخوشحال بودم که زحماتم باعث شده بود دانش اموزانم به این درس (ریاضی-غول ذهنها)علاقه مند شوند.وبعضی هایشان حتی در این رشته ادامه تحصیل دهند.
یک تجربه دیگر که زندگی وبیماریم به من آموخت:
ما انسانها همیشه چوب عدم تجربه و عدم دانشمان را میخوریم فقط به قول فرمایشات حضرت علی (ع) در نهج البلاغه: باید دعایمان از خداوند رسیدن بهکمال عقل باشد تا به هر چه میخواهیم برسیم .
حدود 5-6 سال بود گاه گاهی سر درد های وحشتناکی داشتم به صورتی که روز بعدش قادر به رفتن به سر کارم نبودم .پزشکان تشخیص مشب تا صبحیگرن داده بودند وهر دفعه که به این خاطر به پزشک مراجعه میکردم یک پلاستیک قرص و آمپول می دادند غافل از اینکه تومور داشتم ودر حال پیشروی وباید سریعتر جراحی میشدم . تا اینکه بعد از چندین سال تجویز اشتباهی با اینکه بیماریم خیلی پیشرفت کرده بود متوجه شدم با یک سی تی اسکن معمولی می توانستند متوجه بیماریم شوند و.... بازم باید شاکر باشم .گر چه تهران جراحی شدم ولی آسیبهای زیادی بعد از جراحی درسن 27-28 سالگی دیدم.در صورتی که همان جراحی را خانمی 70-80 ساله در تهران که هم تختی من بود با کمترین آسیب انجام داد(به خاطر تشخیص به موقع).