تاریخ و فلسفه

تاریخ وفلسفه

تاریخ و فلسفه

تاریخ وفلسفه

در نیمسال دوم 1394-1393 افتخارشاگردی جناب دکتر بختیاری(در درس آموزش وپرورش تطبیقی پیشرفته) را داشتیم.جا دارد در اینجا از زحمات این استاد بزرگوار کمال تشکر را نمایم(گر چه زبان عاجز است) و از همه مهمتر حلالیت بطلبم زیرا در ابتدا فکر میکردم کارهایی را که به دانشجویانش واگذار کرده زیاد وطاقت فرساست,ولی بعد از گذشت زمان وانجام برخی از کارهای ایشان مانند:درست کردن وبلاگ وگذاشتن کارهای استاد وخودمان و مخصوصا تهیه کتاب آموزش قلبها واندیشه ها (گر چه به سختی تهیه شد) وخلاصه کردن کتاب , خودم به شخصه متوجه هدفهای بسیار بزرگ این استاد ارجمندشدم که  در اهداف بلند بالایشان که همان فرهنگ سازی جامعه بزرگ اسلامی که ازدانشجویانش شروع کرده, با مطالعه وشناخت پیشرفتهاو الگو گیری از کشورهای موفق جهان (مانندژاپن)وپی بردن به پیشرفتهای آنهاکه با وجود علی رقم عدم داشتن بسیاری از چیزهایی که ما ایرانیها داریم  وآنها نداشتند ولی با همت بالا واراده قوی وفولادین وسعی وتلاش وپشتکار فراوان به چه مقامی در جهان نایل آمدند ولی ما با وجود ادعاهای فراوان اندر خم یه کوچه ایم وفقط در حرف زدن وسخنوری تبحر داریم در عمل صفر(متاسفانه).

همت واراده وپشتکار مسلمانان باید زبانزد خاص وعام باشه, بااین تلنگرهایی که جناب  دکتر بختیاری به دانشجویانش وارد کرد یه جورایی به من وهمکلاسهایم فهموند میشه این درسو به صورت خود خوان هم پاس کرد ولی مهم آموزه های جانبی ای بود که در کنار کلاس درس وخلاصه نویسیها ومطالب جالب وزیبایی که با حوصله ی فراوان به تک تک دانشجویانش ارسال میکرد وبا صبوری بی پایان جواب تک تک دانشجویانش را با ایمیل ارسال میکرد وآنهارااز راهنماییها وارشاد خود بی نصیب نمیگذاشت.واقعا چنین استادی کمتر پیدا میشه .بعضی از اساتید برای بالا بودن نمره ارزشیابی خود تنها به تدریس خود کتاب بسنده کرده ودر پایان ترم با بالا دادن نمره میان ترم دانشجویان خود محبوبیت زیادی کسب میکنند ودریغ از باز کردن دید  دانشجویان.اما استادبختیاری تمام جوانب را در نظر گرفتند ومخصوصا در کلاسهای درس با بحث وگفتگوهای آزاد دانشجویان زاویه دید وفکر دانشجویانش را گسترش میدادند .حال به نظر شما لازم نیست از چنین استادی تقدیر وتشکر شود تا بقیه اساتید هم شیوه این استاد بزرذگوار را پیروی کنند؟

من به نوبه خودم بنا به فرموده ای که معنی آن بدین مصداق میباشد :شکر بنده شکر خالق را در پی دارد در همین جا از این استاد بزرگ کمال تشکر را مینمایم امیدوارم سایر اساتید شما را سرمشق خود قرار دهند تا به ایرانی آباد (که در رده بهترین کشورها قرار گیرد)دست پیدا کنیم.

ان شاا...   به امید آن روزها

ومن ا...توفیق 

تجربه -خاطره

جراحیم حدود 10 ساعت طول کشید (در بیمارستان ایرانمهرتهران,توسط دکتر خسرو پارسا) جراحم بااینکه تمام تلاشش را کرده بود که تومور را کاملا تخلیه کند ولی متاسفانه بعد از ام آر آی متوجه شدبا اینکه عصب 7 صورتم قطع شد مقداری از تومور که در مجرای گوش چپ قابل دید ودسترس نبوده جامانده برای همین سالانه باید ام آرآی تزریقی انجام دهم(برای مشاهده سیر تحولات تومور بجا مانده).

در این مدت هم من بیکار نموندم یک بار پیوند عصب شدم(حدود 9 سال پیش)که چون جواب نگرفتم ودختر کوچکم گفت:مامان من خجالت میکشم تو با این قیافه مدرسه ام میایی بنابراین دو سال پیش نزد دکتر سید جلال الدین گوشه درشیخ بهایی تهران (فوق تخصص جراحی اعصاب محیطی) که حدود 8میلیون تومان گرفت وعصبهایی از پایم برداشت وبه صورتم منتقل کرد .بعد از جراحی که واقعا سخت وسنگین بود باید تا حدود یک ماه نه میجویدم نه حرف میزدم ونه مسواک و... در اوایل برای چک آب هفته ای یکبار بعد دو هفته ای یکبار وبه همین ترتیب باید چک میشدم تا بعد از یک سال پیوند نهایی یعنی پیوند عضله انجام شود و کجی صورتم بهبود یابد وبه حالت اولیه برگردد.طی این یک سال چه عذابهایی که من وهمسرم کشیدیم را خدا میدونه (مثلا این عمل را زیبایی محسوب میکردند!!!و...)

تا اینکه با طی سختیهای فراوان یک سال تمام شد و وقت موعود یعنی پیوند عضله وبهبودی فراهم شد.(از قضا دختر خاله ام که در تهران دوست همکار دکتر میباشد قبل از عمل سفارشم را به همکار دکترم کرد )من آزمایشات قبل از عمل را انجام دادم و...پول را به حساب دکترم واریز کردیم (10میلیون تومان) لباسهای اتاق عملم را پوشیدم ومنتظر دکتر برای عمل بودم در حال خواندن قرآن بودم که دکترم وارد اتافم شد وصورتم را چک کرد و گفت تورو عمل نمیکنم در صورتت جای عمل از قبل میباشد و...!!!!!!!!!!!!

(منم که شوکه شده بودم فقط گریه میکردم و...همسرم به سختی لباس اتاق عمل را از تنم بیرون کرد وگفت حتما حکمتی است ولی من دیگه اون آدم قبل نبودم فقط گریه میکردم ومیگفتم ما بعد از عمل هر هفته وبعد دو هفته وبعد ماهی و... می آمدیم پیشش یعنی اون موقع نمیتونست بگه جای عمل روی صورتت است وعمل نمیکنم چرا اینقدر اذیتمان کرد وبه راحتی از زیر بار عمل شانه خالی کردو...بنده خدا حدود 90 سالشه وبنیانگذار جراحی اعصاب محیطی در ایران است .!!!)

این اتفاق تابستان پارسال برایم پیش اومدواز آن موقع دچار ناراحتیهای بسیار روحی وجسمی شدم و الان این مطالبم را باگریه مینویسم ولی فقط وفقط یاد خدا کمکم میکنه شاید حکمتی باشه ولی مگه یه انسان هر چقدرم توکل کنه چقدر ظرفیت داره.ولی بازم میگم خدایا منو ببخش که اینقدر کم طاقت شدم.بیشتر ناراحتیم به خاطر همسر وبچه هایم است که چقدر به خاطر من حتما زجر و سختی کشیدند.من نمیتونم با هیچ زبانی از همسرم تشکر کنم یه عمر مدیونشم وباید منو حلال کنه فقط از خداوند متعال سلامتی برایش خواستارم.   التماس دعا

خاطره -تجربه

بعد از  اینکه متوجه شدم مشکل بیماریم جدی است و ممکنه برام خطرناک باشه به تقلا افتادم که علت اصلی آن را پیدا کنم برای همین تمام آزمایشات وچک آبهای را انجام دادم مثلا کل آزمایشات داخلی را انجام دادم و دکتر داخلی بعد از انجام تمام آزمایشات مربوطه گفتند نه قند نه چربی و... هیچ کدام را ندارم ولی چون عدم تعادل به مشکلات قبلی (سردرد وحالت تهوع صبحگاهی) اضافه شده باید یه ام آرآی بدم واز آنجایی که در آن زمان در اراک هنوز دستگاه ام آرآی نبود گفتند میتونید در تهران یا اصفهان انجام دهید من وهمسرم تصمیم گرفتیم هم سفری به اصفهان داشته باشیم وهم در آنجا ام آرآی را انجام دهم از آنجایی که محل تحصیلات دانشگاهی همسرم در دوران مجردیش اصفهان بود خوشحال بودم که از آنجا دیدن میکنم.خودم را برای سفر به اصفهان آماده کردم در ماشینمان همه وسایل یک سفر خوب را مهیا کردم. ابتدا به مرکز ام آر آی رفتیم وآزمایش مربوطه را انجام دادم  در همان ابتدا فکر کنم در اصفهان به همسرم گفته بودند مشکلی در آزمایشم بوده ولی به من چیزی نگفت فقط بعد از برگشت وقتی خواستیم جوابش را به متخصص نشان دهیم همسرم داخل مطب نیامد وگفت تنها برم.خاطره تلخی بود منم از همه جا بیخبرتنهایی رفتم داخل اتاق دکتر پس از دیدن ام آر آی بهم  گفت خانم سرت باید عمل بشه منم گفتم چی؟ میشه عمل نشه دکتر هم نه گذاشت ونه برداشت گفت نه باید حتما در اسرع وقت عمل کنی وگرنه میمیری. من که شوکه شده بودم با چشمانی اشک بار از اتاق دکتر (متخصص مغز واعصاب )بیرون اومدم وبه همسرم گفتم دکتر چی گفته همسرم هم از فردای اون روز اعزام پزشکی گرفت وبه تهران رفتیم .در تهران هم نظر چند دکتر مغزو اعصاب را پرسیدیم همگی تاکید به جراحی در اسرع وقت را داشتند ضمن اینکه همگی آنها متفق القول گفتند چون تومورم خیلی دیر تشخیص داده شده وخیلی بزرگ شده عصب هفت صورتم بعد از عمل قطع میشه .یعنی کمترین عارضه عملم قطع عصب هفت صورتم است . احتمالهای دیگه هم ممکن بود از جمله:کمای بعد از عمل-فلج از گردن به پایین -مرگ . منم با گریه به همسرم گفتم نهایتش مرگه منم ترجیح میدم بمیرم ولی صورتم کج نشه ولی همسرم تصمیمشو گرفته بود بعد از دلداری من گفت کسی که باید قبول کنه منم ,به فکر دختر کوچکمان باش که منتظرمونه و...

منم با دلداری وبا خواست خداوند در تهران جراحی کردم .بعد از عمل هم صورتم کج شد وهم شبها باید چشم چپم رابعد از ریختن  اشک مصنوعی وپماد ببندم چون قدرت تولید اشک ندارد وخشک میشه .خلاصه بعد از حدود 10 سال از این ماجرازندگی سختی دارم ولی بازم هزاران مرتبه شاکرم که بالای سر بچه هایم هستم. (خودم بی مادر بزرگ شدم میدونم بی مادری خیلی سخته ,جالبه بگم مادرمم تومور داشت ودر سن 45 سالگی فوت کرد.)البته من عمل موفقی داشتم وهمه آنها را از جد مادرم دارم.

   ان شاا... شما استاد عزیزم سالم و موفق باشید.(سلامتی بزرگترین نعمت است.)

تبریک ماه مهمانی خدا

ماه مهمانی خدا ، ماه نزول برکات ، ماه قدر و قدرت ؛ ماه فطر و فطرت بر مسلمانان مبارک باد