تاریخ و فلسفه

تاریخ وفلسفه

تاریخ و فلسفه

تاریخ وفلسفه

تجربه -خاطره

جراحیم حدود 10 ساعت طول کشید (در بیمارستان ایرانمهرتهران,توسط دکتر خسرو پارسا) جراحم بااینکه تمام تلاشش را کرده بود که تومور را کاملا تخلیه کند ولی متاسفانه بعد از ام آر آی متوجه شدبا اینکه عصب 7 صورتم قطع شد مقداری از تومور که در مجرای گوش چپ قابل دید ودسترس نبوده جامانده برای همین سالانه باید ام آرآی تزریقی انجام دهم(برای مشاهده سیر تحولات تومور بجا مانده).

در این مدت هم من بیکار نموندم یک بار پیوند عصب شدم(حدود 9 سال پیش)که چون جواب نگرفتم ودختر کوچکم گفت:مامان من خجالت میکشم تو با این قیافه مدرسه ام میایی بنابراین دو سال پیش نزد دکتر سید جلال الدین گوشه درشیخ بهایی تهران (فوق تخصص جراحی اعصاب محیطی) که حدود 8میلیون تومان گرفت وعصبهایی از پایم برداشت وبه صورتم منتقل کرد .بعد از جراحی که واقعا سخت وسنگین بود باید تا حدود یک ماه نه میجویدم نه حرف میزدم ونه مسواک و... در اوایل برای چک آب هفته ای یکبار بعد دو هفته ای یکبار وبه همین ترتیب باید چک میشدم تا بعد از یک سال پیوند نهایی یعنی پیوند عضله انجام شود و کجی صورتم بهبود یابد وبه حالت اولیه برگردد.طی این یک سال چه عذابهایی که من وهمسرم کشیدیم را خدا میدونه (مثلا این عمل را زیبایی محسوب میکردند!!!و...)

تا اینکه با طی سختیهای فراوان یک سال تمام شد و وقت موعود یعنی پیوند عضله وبهبودی فراهم شد.(از قضا دختر خاله ام که در تهران دوست همکار دکتر میباشد قبل از عمل سفارشم را به همکار دکترم کرد )من آزمایشات قبل از عمل را انجام دادم و...پول را به حساب دکترم واریز کردیم (10میلیون تومان) لباسهای اتاق عملم را پوشیدم ومنتظر دکتر برای عمل بودم در حال خواندن قرآن بودم که دکترم وارد اتافم شد وصورتم را چک کرد و گفت تورو عمل نمیکنم در صورتت جای عمل از قبل میباشد و...!!!!!!!!!!!!

(منم که شوکه شده بودم فقط گریه میکردم و...همسرم به سختی لباس اتاق عمل را از تنم بیرون کرد وگفت حتما حکمتی است ولی من دیگه اون آدم قبل نبودم فقط گریه میکردم ومیگفتم ما بعد از عمل هر هفته وبعد دو هفته وبعد ماهی و... می آمدیم پیشش یعنی اون موقع نمیتونست بگه جای عمل روی صورتت است وعمل نمیکنم چرا اینقدر اذیتمان کرد وبه راحتی از زیر بار عمل شانه خالی کردو...بنده خدا حدود 90 سالشه وبنیانگذار جراحی اعصاب محیطی در ایران است .!!!)

این اتفاق تابستان پارسال برایم پیش اومدواز آن موقع دچار ناراحتیهای بسیار روحی وجسمی شدم و الان این مطالبم را باگریه مینویسم ولی فقط وفقط یاد خدا کمکم میکنه شاید حکمتی باشه ولی مگه یه انسان هر چقدرم توکل کنه چقدر ظرفیت داره.ولی بازم میگم خدایا منو ببخش که اینقدر کم طاقت شدم.بیشتر ناراحتیم به خاطر همسر وبچه هایم است که چقدر به خاطر من حتما زجر و سختی کشیدند.من نمیتونم با هیچ زبانی از همسرم تشکر کنم یه عمر مدیونشم وباید منو حلال کنه فقط از خداوند متعال سلامتی برایش خواستارم.   التماس دعا

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.